|
کد مطلب: 80053
شلوارهاي آبرفته، انعکاس ذهنهاي خواب رفته
تاریخ انتشار : 1393/01/01 نمایش : 1554
به گزارش سلام لردگان، متن يادداشت روحالله متقي با عنوان «شلوارهاي آبرفته، انعکاس ذهنهاي خواب رفته» به شرح ذيل است:
درباره حجاب تا به امروز مطالب و مستندات فراواني توليده شده است و سخنرانيهاي گستردهاي صورت گرفته است ولي متأسفانه با يک مطالعه ميداني ساده اين نکته حاصل ميشود که نه تنها فعاليتهاي صورت گرفته نتيجه نداشته است، بلکه بدحجابي جاي خود را به بيحجابي ميدهد.
شرايط پيش آمده بايد همه آنها را که ميخواهند در اين حوزه فعاليت کنند بيدار کند، که ادامه مسير گذشته توفيقي براي ما حاصل نخواهد داشت و اگر از امروز تلاشي در اين حوزه ميخواهد صورت پذيرد بايد با شناخت "جامعه هدف" باشد.
شرايط گذشته اين نکته را برجسته ميکند که در خيلي از موارد نگاه به مقوله حجاب نشات گرفته از تعصبهاي فرهنگي بوده است. تعصبهايي که ناظر به تحولات نبوده و تنها "زدگي" ايجاد کرده است.
از سوي ديگر به نظر ميرسد مشکل اصلي جوان امروز هم تئوري حجاب نيست زيرا همه ابنا بشر تعالي خود را در انسان بودن خود جستوجو ميکنند و نميپسندند ديگران به آنها به خاطر زيباييهاي ماديشان توجه کنند که اگر رابطهاي بر اساس مهيجهاي مادي برقرار شود ديگر عنوان رابطه انساني را نميتوان بر روي آن گذاشت. پس اگر مشکل تئوري حجاب نيست چرا به قول نگارنده بد حجابي تبديل به بيحجابي شده است؟
براي تحليل اين موضوع بايد اين نکته را پذيرفت که انسان داراي نيازهايي است که اگر به موقع به آن پاسخ داده نشود به گونه ديگري خودنمايي ميکند. گاهي اين نيازها در تقابل و رويايي يکديگر قرار ميگيرند. از سوي ديگر برخي از نيازها وابسته به زمان هستند. يعني سن عامل اساسي در بروز اين نيازهاست.
يک دختر ايراني هم نياز دارد مورد توجه قرار گيرد و هم بر نميتابد کسي به عنوان کالا به او نگاه کند و هم به طور فطري نياز به عفيف بودن را در وجود خود احساس ميکند. اين مقدمه اگر فهم نشود نه تنها معماي حجاب، که معماي بسياري از مشکلات جوانان حل نميشود.
حالا يک دختر ايراني را در نظر بگيرد که در نظام آموزشي آموخته که حجاب موجب عزت زن ميشود و او را از تيررس چشمهاي آلوده نگه ميدارد و ... اما اين دختر وارد جامعه که ميشود تمام آموختههايش زير علامت سوال قرار ميگيرد. پوشش بازيگران محبوبش را ميبيند در تعارض با آن عفتي است که در وجودش احساس ميکند، به بازار خريد ميرود ميبيند مانتوي مورد علاقهاش يا يايد نازک باشد يا کوتاه و آب رفته، به تعصبهاي خانواده که ميرسد براي لجبازي با پدر يا مادري که او را مجبور به داشتن پوشش مورد علاقه آنها کردهاند، براي مخالفت با نظر آنها دقيقاً برعکس فطرت خويش، پوششي را انتخاب ميکند که شايد در حالت عادي تمايلي به داشتن آن ندارد.
با نگاهي به مقدمه مطروحه؛ اين دختر نياز به ديده شدن دارد، نيازي که در سادهترين شکل ممکن، يعني عريان کردن بخشي از زيباييهاي ذاتياش يا آرايش اعضاي بدنش و يا پوشيدن لباسهايي که جذابيتهاي ظاهري را نمايان ميکند، به اين نياز خود پاسخ ميدهد. دقت داشته باشيد ما اصلاً با نگاه ارزشي به اين مقوله نميپردازيم و فقط در حال تشريح موقعيت هستيم.
کمي ريزتر شويم و به عقب برميگرديم. البته نه خيلي دور، همين سال گذشته که پوشش ساپورت در ميان جامعه زنان جايگاهي نداشت. در آن دوران کسي فکرش را نميکرد که دختر با فرهنگ ايراني بخواهد با چنين پوششي در جامعه حاضر شود. پس سوالي که بايد پاسخ داد همين است که چرا اين اتفاق فراگير شد.
شايد يکي از دلايل اصلي اين باشد که اهالي فن در حوزه طراحي لباس، پوشاکي را طراحي نکردند که در عين زيبايي کرامتهاي انساني را رعايت کند و در اين ميان شيطنت برخي فرصتطلبان زير سايه غفلت مسئولان را نيز نبايد فراموش کرد.
نگارنده معتقد است در طول اين سالها به اندازه کافي بر سر جامعه هدف با الحان مختلف - درست يا نادرست به حق يا ناحق - داد زدهايم و حالا نوبت اين است که بر سر افرادي داد بزنيم که دست روي دست گذاشتهاند و به جاي کار عملياتي دائم سخنراني ميکنند.
بايد به اين افراد گفت عملکرد شما، آدم را ياد افرادي مياندازد که در بحبوحه جنگ ايران و عراق براي ادامه تحصيل به خارج کشور رفتند، به اين بهانه که فرداي ايران نياز به افراد متخصص دارد...
واضحتر بگويم وقتي دشمن با تفنگ به شما حمله ميکند، بايد تفنگ در دست بگيري و از کيانت دفاع کني، اگر در برابر تفنگ دشمن قلم به دست بگيري و دائم بنويسي که دشمن دارد جوانهاي ما را ميکشد آيا تاريخ به عقل من و شما نميخندد.
بلندتر فرياد ميزنم اگر همان روز که امام خامنهاي تذکر دادند که به مسئله طراحي لباس اهميت دهيد توجه درخوري ميديديم امروز دختر و پسرهاي هم نسل من مجبور نبودند تحت کم کاريهاي صورت گرفته جذب لباس غربيها شوند و بهگونه اي در شهر ظاهر شوند که اگر به فطرت عفيفانه خود نگاهي از سر صدق بياندازند شايد پوشش ديگري را انتخاب کنند.
صدايم گرفت، ولي با همين صداي گرفته ميگويم که هنوز دير نشده و هنوز فرصت باقي است. به مراسم شبهاي قدر نگاه کنيد. هم نسليهاي مرا ببينيد که چگونه روح خداجويشان به خروش آمده است. پس تا فرصت هست، دست به کار شويد و براي هم نسليهاي من پوششي توليد کنيد که در عين جذابيتهاي جواني عفت آنان را محفوظ نگه دارد.
|
|
|
|